ناطق نوری شب انتخابات ۷۶ چه خوابی دید که باعث شد تا با خیال راحت به خاتمی تبریک بگوید؟

رقابت اصلی بین کاندیداها، در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶، بین دو نفر یعنی حجت الاسلام ناطق نوری و حجت الاسلام سید محمد خاتمی بود. علاوه بر این دو، سید محمد زواره‌ای و محمد محمدی ری‌شهری نیز کاندیدا بودند. خاتمی توانست با ۲۰ میلیون رأی به پاستور راه یابد و ناطق نوری هم با ۷ میلیون رأی، نفر دوم این انتخابات شد.

به گزارش جهان مانا، ناطق نوری در خاطره‌ای از خوابی تعریف کرده است که شب انتخابات دیده است. او در جلد دوم کتاب خاطراتش که مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسانده، اگرچه تأکید دارد که در تصمیمات سیاسی‌اش با خواب تصمیمی نگرفته است، اما این خوابش را یک رویای صادقانه توصیف کرده که بدین شرح است:

«از نظر شخصی‌ هیچ‌ رغبت‌ نداشتم‌ که‌ رئیس‌جمهور شوم‌، بلکه‌ به‌عنوان‌ تکلیف‌ آمده‌بودم‌. شب‌ انتخابات‌، حال‌ خوشی‌ به‌ من‌ دست‌ داد، حالت‌ توسلی‌ به‌ من‌ دست‌ داد، وضو گرفتم‌ و پیش‌ از خواب‌ از خدا هم‌ خواستم‌ که‌ خدایا امشب‌ شب‌ سرنوشت‌ این‌ مملکت‌ و نظام‌ است‌، همچنین‌ سرنوشت‌ معنوی‌ من‌ و آخرتم‌ نیز مطرح‌ است‌. آن‌چه‌ خیر است‌ و به‌ مصلحت‌، همان‌ را به‌ انجام‌ برسان‌.

نزدیکی‌های‌ صبح‌ خوابی‌ دیدم‌ که‌ بسیار عجیب‌ بود، از خواب‌ بیدار شدم‌. خواب‌ دیدم‌ که‌ در یک‌ دریای‌ وحشتناک‌ در یک‌ قایقی‌ قرار دارم‌ که‌ کف‌ ندارد، ولی‌ در آب‌ فرو نمی‌روم‌، مثل‌ قایق‌ کف‌دار بود و من‌ روی‌ آب‌ خوابیده‌ بودم‌. تنهای‌ تنها بودم‌ و می‌گفتم‌: «خدایا چطور است‌ که‌ من‌ تنهایم‌ و این‌جا هیچ‌کس‌ نیست‌، محافظ‌ها کجا هستند؟!» در همین‌ حال‌ که‌ داشتم‌ حرف‌ می‌زدم‌، دستم‌ به‌ دیوار ساحل‌ خورد. همان‌جا گفتم‌: «عجب‌ خدایی‌ است‌ که‌ آدم‌ را خیلی‌ راحت‌ نجات‌ می‌دهد.» در این‌ هنگام‌ سه‌ نفر جوان‌ آمدند و سلام‌ کردند، من‌ طاق‌‌‌‌‌‌‌باز خوابیده‌ بودم‌، گفتند: «مادرت‌ منتظرت‌ است‌» مادر من‌ فوت‌ کرده‌ است‌، من‌ این‌ جوان‌ها را نمی‌شناختم‌ و از صحبت‌ آن‌ها اطمینان‌ نداشتم‌. پرسیدم‌: «شما چه‌ کسی‌ هستید؟» گفتند: اهل‌ فلان‌ روستاـ از روستاهای‌ نزدیک‌ روستای‌ زادگاهم‌ـ هستیم‌، به‌ هرحال‌ یقین‌ کردم‌ که‌ آشنا هستند، به‌ همراه‌ آنان‌ حرکت‌ کردم‌ تا به‌ سرگروه‌ محافظان‌ خودم‌، آقای‌ «دانا»، رسیدم‌. به‌ ایشان‌ گفتم‌: «کجا بودی و چرا من‌ را تنها گذاشتی‌ و هیچ‌ کس‌ با من‌ نبود؟» ایشان‌ گفت‌: «حاج‌ آقا موج‌ دریا خیلی‌ خطرناک‌ بود، نمی‌شد ایستاد.» جلوتر که‌ آمدم‌ دیدم‌ مرحومه‌ والده‌ هم‌ ایستاده‌ و گریه‌ می‌کند. به‌ ایشان‌ رسیدم‌ و احوال‌پرسی‌ کردم‌ و گفتم‌: «حاج‌ آقا کجایند؟» ـ پدر من‌ هم‌ مرحوم‌ شده‌ است‌ـ گفتند: «حاج‌ آقا دارد نماز می‌خواند.» رفتم‌ و دیدم‌ عده‌ای‌ به‌ ایشان‌ اقتدا کرده‌اند، من‌ هم‌ اقتدا کردم‌ و نمازم‌ را خواندم‌ که‌ یک‌ مرتبه‌ از خواب‌ بیدار شدم‌.»

ناطق نوری در ادامه‌ی تعریف خوابش افزوده است: «با خودم‌ گفتم‌ این‌ خواب‌ باید معنا داشته‌ باشد، البته‌ این‌ خواب‌ در تصمیم‌ من‌ اثری‌ نداشت‌. برخی‌ معتقدند یک‌ آدم‌ سیاسی‌ خواب‌ را در تصمیم‌گیری‌های‌ سیاسی‌، دخالت‌ نمی‌دهد، بله‌ خواب‌ حجت‌ نیست‌ که‌ من‌ با آن‌ تصمیم‌ بگیرم‌ و تصمیم‌ هم‌ نگرفته‌ام‌، اما این‌ یک‌ علامت‌ و رؤیای‌ صادقه‌ بود. صبح‌ به‌ ستاد انتخاباتی‌ نرفتم‌ و آمدم‌ به‌ دفتر بازرسی‌ که‌ الآن‌ هستم‌. آقای‌ معزی از دوستان‌ قدیمی‌ من‌ آن‌جا بودـ ما بیش‌ از چهل‌ سال‌ است‌ که‌ با هم‌ دوست‌ هستیم‌ـ گفتم‌: آقا عبدالحسین‌ یک‌ چنین‌ خوابی‌ دیدم‌، ایشان‌ هم‌ گفت‌: کار تمام‌ است‌، این‌ خواب‌ نشان‌ می‌دهد که‌ شما انتخاب‌ نمی‌شوی‌، تعبیر خواب‌ همین‌ است‌.

به‌ همین‌ دلیل‌ من‌ خیلی‌ آرام‌ بودم‌، مثل‌ این‌که‌ برایم‌ پیش‌بینی‌ شده‌ است‌. این‌ خوابم‌ خیلی‌ به‌ روحیه‌ام‌ کمک‌ کرد، لذا توانستم‌ در اولین‌ فرصت‌ بدون‌ هیچ‌ دغدغه‌ای‌ و هیچ‌ تأملی‌ به‌ آقای‌ خاتمی‌ تبریک‌ بگویم‌. آن‌ تبریک‌ نقطه‌ی‌ عطفی‌ در تاریخ‌ سیاسی‌ من‌ و کشور شد و بسیار راه‌گشا بود و دوستان‌ من‌ را در کشور آرام‌ کرد. با این‌ موضع‌ جدی‌ من‌، جلوی‌ بسیاری‌ از خطرهای‌ احتمالی‌ گرفته‌ شد و آرامشی‌ در کشور پدید آمد. دشمنان‌ کشور که‌ واقعاً به‌ دنبال‌ جنجال‌ پس‌ از اعلام‌ آرا بودند را مأیوس‌ کرد و این‌ها همه‌ از برکت‌ آن‌ تبریک‌ بود.»

ناطق در بخشی دیگر از خاطرات خود گفته است: «بعدها این‌ خواب‌ را برای‌ تعبیر دادم‌، یکی‌ از علمای معبر گفته‌ بود: معلوم‌ است‌ که‌ ایشان‌ توسلی‌ پیدا کرده‌ و سالم‌ از این‌ دریای‌ متلاطم‌ بیرون‌ آمده‌ و غرق‌‌‌‌‌‌‌ نشده‌است‌. گریه‌‌‌ی مادرش‌ علامت‌ شادی‌ مادرش‌ بود از این‌که‌ گرفتار نشد ـ تعبیر قشنگی‌ بودـ و نماز پدرش‌ دعایی‌ بود که‌ او گرفتار نشود و اقتدای‌ او به‌ پدرش‌ میل‌ باطنی‌ خودش‌ بود که‌ گرفتار نشود. این‌ها تعبیری‌ بود که‌ معبر کرده‌ بود، بدون‌ این‌که‌ بداند صاحب‌ خواب‌ چه‌ کسی است‌؛ با چنین‌ خوابی‌، دیگر من‌ چه‌ باید بگویم‌.»

 

دیدگاه