ریشه ناسزاها در اعتراضات از کجاست؟

عباس عبدی *

دنیای ایران دنیای وارونه‌‏ای است. نواصول‏گرایان متوهم و طلبکار می‌‏گویند که چرا اصلاح‏ طلبان علیه فحاشی‌های رایج در اعتراضات موضعی نمی ‏گیرند. کسانی چنین درخواستی را دارند که با اتکا به شیوه‏‌های غیرقانونی و… اصلاح‏‌طلبی را با زور به حاشیه راندند، به گمان اینکه دنیا به وفق مراد آنان می ‏شود، غافل از اینکه این ماجرا رویه دیگری دارد که خیلی دردناک است. کسانی این درخواست را دارند که نقش اصلی را در بروز این فرهنگ دارند. اکنون به ریشه ‏یابی این فرهنگ و ادبیات زشت می‌‏پردازم.

ابتدا تأکید کنم که از نظر نسل ما شنیدن چنین کلمات و ناسزا‌های زشتی، حتی در گفتگو‌های دو یا چندنفری و کاملاً مردانه یا زنانه (جدا باشند!) زشت است و پذیرفتنی نیست. ولی هنگامی که این پدیده تا این اندازه شایع می‏ شود، حتماً باید دلایل اجتماعی داشته باشد و نمی‏توان فقط و با استناد به اینکه یک امر زشت اخلاقی است آن را تخطئه و محکوم کرد و از کنار آن گذشت، در نتیجه باید آن را شناخت.

نکته دوم اینکه دیدم برخی از فعالان توئیتری نوشته ‏اند که مشابه این ناسزا‌ها در انقلاب هم بود و مواردی را به‌ویژه علیه خانواده پهلوی ذکر کرده‌اند. به‌طور قطع چنین جملاتی حتماً یک جایی بوده که به آن‌ها استناد شده، ولی به‌عنوان یک دانشجوی فعال آن زمان قاطعانه می‏گویم که حتی یک بار هم ندیدم که هیچ حرف رکیکی در شعار‌های دانشجویان نسبت به هیچ‌کس ابراز شود.

حتی از کاربرد آن‌ها در جمع‌‏های دویاچندنفره محدود هم چنین الفاظی را نمی‏‌شنیدیم. در تظاهرات خیابانی موارد رقیقی مثل تشبیه به گوساله یا اعتیاد به تریاک و امثال آن بود، ولی هیچ‏گاه این‌ها عمومیت نمی‏ یافت. شعار‌های ناموسی و رکیک را حتی یک بار هم نشنیدم. ولی اکنون تا حدی رواج یافته و عادی شده است. این تحول دلایل خاص خود را دارد که مختصر اشاره می‏کنم.

به نظرم ریشه اصلی این ماجرا اتفاقاً در تابو‌های رسمی از جمله مسئله پوشش و محدودیت‏‌های آن است. کاربرد این کلمات راهی است برای تابوشکنی و عرفی کردن امر قدسی و نیز عبور از محدودیت‌های موجود برای پوشش زنان. دختران و پسرانی که در کافه یا کلاس یا خیابان کنار هم هستند و حس می‏‌کنند که باید به پوشش حقوقی ملتزم باشند، پوششی که میان آنان فاصله جنسی ایجاد می‏کند و آنان به هر دلیلی این فاصله را نمی ‏پذیرند، به طور طبیعی برای شکستن این فاصله، به کاربرد کلمات متوسل می ‏شوند و با استفاده از کلمات جنسی، از پوشش عبور می‏ کنند.

البته این به معنای آن نیست که این کار آگاهانه و در یک شب و یک هفته و یک ماه رخ داده. این فرآیندی است که طی سال‏‌های متمادی و بسیار آهسته شکل گرفته است و هیچ گشت ارشادی هم نمی ‏تواند آن را کشف و جریمه کند.

نواصول‏گرایان کلمات مستهجن و لودگی را وارد ادبیات سیاسی کردند

به‌جز این علت کلی، به موارد دیگر هم باید اشاره کرد. ادبیات سیاسی فاخر از جامعه ایران رخت بر بست و صاحبان قدرت یا افراد بانفوذ سیاست در جبهه نواصول‏گرایی، از ادبیات فاخر سیاسی دور شدند و کلمه و ادبیات سیاسی را به ابتذال کشاندند.

خودشان مفاهیم و‏ کلمات مستهجن و لودگی را وارد ادبیات سیاسی کردند و بعد هم پیروزمندانه به آن خندیدند. چه‌بسا کوشیدند که کلمه «دیاثت» را تئوریزه کنند. یکی از مداحان مشهور در یک نوار خود آن چنان این الفاظ رکیک را به کار می‏برد که هر شنونده‏ای خجالت می‏کشد، حتی فحش‌های ناموسی به امویان و دشمنان ائمه می‏‌دهند. یا هنگامی که از تتلو به عنوان یک هنرمند شاخص تعریف و تمجید می‌‏کنند، نتیجه رواج و رسمیت دادن به همین ادبیات است.

ولی پرسش مهم‏تر این است که چرا جوانان این کلمات را در سیاست به کار می‏برند؟ برای اینکه این نسل تاکنون وارد سیاست میدانی نشده بود. در انتخابات به سختی می‌توان ناسزا گفت و فحش داد. پس هنگامی که در‌های سیاست مدنی بسته، به‌طور عادی دروازه‏‌های سیاست خیابانی و بدون رهبری مسئولانه گشوده شد، ادبیات این میدان هم به‌طور طبیعی همین است.

در حقیقت راهی جز استفاده از این کلمات باز گذاشته نشده است، مگر می‌‏توان در انتخابات رقابت کرد و این کلمات رکیک را به کار برد؟ آنان که درِ سیاست را بستند و این دروازه ناسزاگویی را باز کردند، لطفاً سکوت کنند و قدری به خودشان بپردازند، بلکه علت فحاشی ‏ها را در خود ببینند. فضای مجازی و شبکه‌های ماهواره‌ای هم نقش مکمل دیگری در عادی‏سازی کاربرد کلمات رکیک داشتند که جداگانه باید بحث شود.

*نویسنده و پژوهشگر افکار عمومی

منبع: روزنامه هم میهن

دیدگاه