آدرس اشتباهی؛ آقازاده خوب، آقازاده بد!

سعید توجهی *

یک طرف خانه سنتی با حوض و فواره و دیوارهای آجری و پنج دری، کوچه‌های تو در تو و صدای اذان و یک طرف ویلای تریبلکس قصر مانند باستی هیلز لواسان، مهمانی شبانه و قراردادهای میلیاردی، دود سیگار و دلبری.

اما هر دو طرف یک وجه مشترک دارند؛ همرزمان دیروز که امروز راه‌شان پس از بازگشت از میدان جنگ از هم جدا شده است، یکی در زیر زمین آجری، عبا بر دوش به‌ظاهر فارغ از همه‌جا حافظ و مولانا می‌خواند و دیگری پای در رکاب سیاست گذاشته و به معاونت هم قانع نیست و رویای وزارت دارد.

هر دو آن‌ها، نسل دیگری به دنبال خود دارند که از قضا روبه‌روی هم قرار گرفته‌اند، هرچند پدران‌شان راه از هم جدا کردند اما پسران یا به تعبیر امروزه آقازاده‌ها را انگار تقدیر رو در رو قرار داده است. یکی مجری سرسخت عدالت و دیگری اصرار به دور زدن هر گونه قانون و مقررات برای به‌دست آوردن آن‌چه حق خود می‌داند.

این تصویر کلی از سریالی است که با نام کنجکاوی برانگیز «آقازاده» از شبکه خانگی پخش شد.

این‌که خط‌کشی کهن الگوی دیو و دلبر و خیر و شر در روزگاری که درام سریال‌ها و فیلم‌های در دسترس و مدام دیده شده، پیچیده‌تر از این تقسیم‌بندی هاست، برای مخاطب امروزی چقدر جواب می‌دهد و می‎تواند آن‌ها را راضی کند، بماند، نکته اصلی اما جای دیگری است.

این خط‌کشی شاید به پیشبرد کشمکش در یک درام معمولی کمک کند و حتی جذاب و سرگرم کننده هم به نظر آید، اما وقتی کنایه‌ها و شبیه‌سازی‌ها مابه ازای بیرونی پیدا می‌کند و ذهن مخاطب - همچنان که خواست سازندگان است- به همانندسازی با واقعیت روی آورد، مشکل پدیدار می‌شود.

سریال «آقازاده»، بیشترین ضربه را از درون مایه (تم) اشتباهش می‌خورد؛ اگر بپذیریم که بنا به تعاریف کلاسیک، درونمایه، بازتاب دیدگاه سازنده درباره موضوع اصلی است و رویدادها و کُنش شخصیت‌ها باید درون‌مایه را به تصویر بکشند و روشن کنند. در جای‌جای سریال، هرگاه که کار به مقایسه آقازاده‌ها و لایف استایل دو گروهی که راه‌شان از جایی از هم جدا شده، کشیده شده است، علت تا سطح اشتباهات و منش‌های فردی تقلیل داده شده و هیچ نقدی از ساختاری که ممکن است با ضعف‌ها و باگ‌هایش زمینه را برای برخی کارها فراهم کند، صورت نگرفته است. حامد، آقازاده مجری عدالت بیش از هر چیز نگران آن است که مردم، همه آقازاده‌ها را به یک چشم می‌بینند و فرقی بین او و رقیبش نمی‌گذارند. آن‌چه این همه ماجرا و کشمکش را به سرانجامی نمی‌رساند، ناشی از همین درونمایه اشتباه است. در قسمت پایانی، بر سر مزار نیما بحری، حاج‌رضا (پدر حامد، آقازاده خوب) برای همرزم سابقش، امیر بحری (سرپرست/ پدر آقازاده بد) با تاکید بر روایت‌های مختلفی که ممکن است از این ماجرا در میان باشد، با بیان روایت خودش که در واقع بازتاب درون مایه سریال است می‌گوید: «اما من همین یک قصه را بلدم»؛ قصه‌ای که در واقع پاشنه آشیل سریال است.

توجه به این موضوع در درون مایه این سریال از چشم سازندگان دور مانده که آقازاده‌ها صرف نظر از این‌که در چه خانواده‌ای رشد کنند، همه پشت در یک ساختار درست می‌مانند و آن زمان است که در موقعیتی برابر با همه شهروندان باید برای رسیدن به فرصت‌ها تلاش کنند، هیچ چهار راهی را نمی‌توان بدون چراغ راهنمایی رها کرد و براساس خصلت آدم‌های حلال خور و حرام خور، انتظار ترافیک روان و رعایت حق تقدم داشت. در دنیایی پیچیده با روابط متنوع کاری و اخلاقی امروز، ساختار درست، منسجم و شفاف است که شهروند خوب تولید می‌کند و هر آقازاده خوب و سر به‌راهی هم در یک ساختار غلط و غیرشفاف، یا فاسد می‌شود یا سرخورده، مدل سومی وجود ندارد.

عجیب این‌که جامعه و رخدادهای تاریخی بسیار جلوتر از سازندگان سریال حرکت می‌کنند، یعنی حداقل در همین چند دهه اخیر، بسیاری از مخاطبان به چشم خویش دیده‌اند که موقعیت‌ها و فرصت‌ها در دست این دو طیف آقازاده و پدران‌شان، دست به دست شده و باز هم در بر همان پاشنه چرخیده است.

سریال «آقازاده»، پتانسیل آن‌را داشت تا با یک روایت جذاب و پر تنش سرانجام با آسیب‌شناسی، مخاطب و قهرمان قصه را به فهم این برساند که چرا به این‌جا رسیده‌ایم؛ فرصتی که به علت همان درون مایه اشتباه به هدر رفته است.

فیلم و سریال از ماجراهای پشت پرده زد و بندهای سیاسی، سویه پنهان و فساد مالی و اخلاقی اصحاب قدرت در جهان کم نیستند، گونه‌ای که همیشه برای مخاطبان جذاب و سرگرم کننده بوده، اما بیاییم صادق باشیم حتی اگر از بحث درباره درون‌مایه این سریال صرف‌نظر کنیم، در نظام تولید سینمایی و تلویزیونی که هیچ شفافیتی از دستمزدها و چگونگی پرداخت مالیات گرفته تا تامین منابع مالی و چگونگی دسترسی به آن‌ها وجود ندارد، بلکه برعکس تا چشم کار می‌کند، در این زمینه‌ها ابهام و سوال و حرف و حدیث و شایعه وجود دارد، آیا می‌توان انتظار داشت، مخاطب، به چالش کشیدن فساد مالی و مطالبه شفافیت را جدی بگیرد.

*منتقد سینما و تلویزیون

دیدگاه