عشق زن به فضای مجازی، شوهر را به خط آخر رساند!

مردی که از علاقه همسرش به فضای مجازی و بی‌توجهی او به زندگی مشترک خسته شده است، خواستار جدایی از او شد.

به گزارش جهان مانا، «الان دادگاه خانواده هستم برای طلاق گرفتن...» زن جوان در حالی که گوشی تلفن همراهش را روبه‌روی خود گرفته بود این جملات را به زبان می‌آورد و با مخاطبانش در فضای‌مجازی صحبت می‌کرد.

چند قدم دورتر، همسرش ایستاده بود و با تأسف سرش را تکان می‌داد. لحظاتی بعد منشی دادگاه، زوج جوان را به داخل شعبه فراخواند.

قاضی که در حال مطالعه پرونده بود با ورود آنها نگاهی به زوج جوان انداخت و گفت: چرا درخواست طلاق داده‌اید؟

اشکان با اجازه از قاضی روی صندلی نشست و نگاهی به همسرش دریا کرد و بعد گفت: در فضای‌مجازی باهم آشنا شدیم؛ از عکس‌ها و پست‌هایی که دریا می‌گذاشت خیلی خوشم آمده بود، به هم پیام می‌دادیم و بعد کم‌کم علاقه‌مند شدیم و خیلی زود ازدواج کردیم.

اوایل رابطه فکر نمی‌کردم وابستگی دریا به فضای‌مجازی آنقدر مرا اذیت کند اما اینکه مدام سرش در گوشی بود و هر موضوعی را با دنبال‌کنندگان صفحه‌اش به اشتراک می‌گذاشت مرا آزار می‌داد. وقتی از سر کار به خانه می‌رفتم نه غذایی برای خوردن داشتیم و نه آسایش و راحتی و احساس امنیت می‌کردم.

در مقابل وقتی می‌خواست زندگی مشترکمان را با دنبال‌کننده‌هایش به اشتراک بگذارد، یک سفره پررنگ و لعاب می‌چید، مثلاً میز صبحانه پر بود از انواع خوراکی‌های لاکچری که من مجبور بودم کلی برای خرید آنها هزینه کنم.

وقتی اعتراض می‌کردم می‌گفت باید مثل بقیه بلاگرها زندگی لاکچری داشته باشیم تا همه بدانند ما خیلی خوشبختیم.

 آقای قاضی! من یک شاگرد‌مغازه ساده هستم. درواقع در مغازه پدرم کار می‌کنم وضع مالی معمولی‌ای دارم اما نمی‌دانم چرا دریا نمی‌خواهد قبول کند.

 همه زندگی‌اش شده فضای‌مجازی. من اشتباه کردم فکر می‌کردم، می‌توانم با این خانم زندگی راحتی داشته باشم اما نشد.

اشکان ادامه داد و گفت: من از بی‌توجهی و نبود درک متقابل دریا نسبت به خودم خسته شدم، خیلی تلاش کردم زندگی‌ام خوب باشد اما نشد.

قاضی با شنیدن این حرف‌ها رو به دریا کرد و گفت: «دخترم چرا به فکر آینده خودت نیستی چرا این رفتارها رو انجام میدی؟! فضای‌مجازی اسمش رویش است؛ مجازی! خیلی از چیزایی که تو می‌بینی توخالی ‌است.»

دریا گفت؛ نمی‌توانم. من در فضای‌مجازی زندگی می‌کنم و آنجا را انتخاب کردم برام سخته از آن جدا بشوم، همسرم باید مرا با این زندگی قبول کند.

من دوست دارم همه اتفاقات خوب و بد زندگی‌ام را با دوستانم به اشتراک بگذارم. اگر اشکان مرا با این شرایط نمی‌پذیرد من هم جدا می‌شوم اما باید مهریه‌ام را بدهد.

مرد جوان با شنیدن این حرف‌ها گفت: من همسرم را دوست دارم اما حالا که فضای‌مجازی را به من و زندگی مشترک با من ترجیح می‌دهد من هم او را طلاق می‌دهم.

قاضی با شنیدن حرف‌های دریا و اشکان متوجه مشکلات زندگی مشترک این زوج جوان شد و گفت؛ بهتر است ۲ماه به کلاس‌های مشاوره بروید شاید زندگی شما تغییر کند. دریا و اشکان قبول کردند و برگه ارجاع به مشاوره را از مدیر دفتر قاضی گرفتند و رفتند.

 

 

منبع: ایران
دیدگاه