هادی غفاری: شورای نگهبان بر اساس نامه ساواک مرا ردصلاحیت کرد!

نماینده ادوار مجلس گفت: امام به انحصارطلبی که بعد از ایشان مُد شد، اعتقاد نداشت و عمل نکرد ... در تاریخ بماند، در همین دوره آخر، من کاندیدای مجلس شدم یکی از دوستانی که به لحاظ فکری نسبتاً با من نزدیک است و عضو شورای بررسی صلاحیت‌ها بود، به من گفت که صلاحیت شما را بر اساس نامۀ ساواک در سال ۵۴ رد کردند!

 

بخش هایی از گفت و گوی با حجت الاسلام و المسلمین هادی غفاری ، نماینده پیشین مجلس را بخوانید:

 

  • امام در یک کلمه به «وفاق ملی» معتقد بودند. وفاق یعنی اینکه کسانی انتخاب شوند که به ملت فکر می‌کنند؛ ممکن است به من فکر نکنند ولی به آبادی، استقلال، حریت و حاکمیت این سرزمین معتقدند. «ملی» که می‌گویم در برابر اسلام نیست، «ملی» یعنی مردم و ملت ایران. مردم این سرزمین انواع و اقسام مختلفی را شامل می‌شوند کما اینکه این‌ها به مسئولان رأی می‌دهند و در صحنه هستند.
  • امام به انحصارطلبی که بعد از ایشان مُد شد، اعتقاد نداشت و عمل نکرد. سنت پیامبر(ص) و ائمه علیهم السلام از مبانی احکام است؛ سنت فقط این نیست که در وضو یک یا دو بار آب بریزیم. سنت یعنی همه رفتارهای زندگی انسان مومن بر اساس سنت‌های اجتماعی، سیاسی و رفتاری پیامبر(ص) باشد؛ این‌ها اصول لایتغیر هستند و زمان و مکان نمی‌شناسند. برای مثال حقوق مردم و اصل عدالت، اگر چهار قرن پیش عدالت خوب بود، امروز هم خوب است. امروزه شاهد تغییر و تحول اجتماعی هستیم و مردم امروز، مردم صد سال، دویست سال یا چهل سال پیش نیستند، اما در عرصه اجتماع اصولی مثل مراعات حقوق مردم و عدالت، مورد قبول مردم در همه اعصار و ازمنه هستند. اینکه به مردم ظلم نکنیم و دزدی، سرقت و استفاده شخصی از اموال عمومی بد است، اصول ثابتی هستند که هرگز در طول زمان قابل تغییر نیستند، مگر آنکه حاکمان به گونه‌ای رفتار کنند که قبح ستم، دزدی و اختلاس از بین برود.

من نمی‌خواهم دعوای سیاسی راه بیندازم اما مشکل ما ساختاری است. چهل و چند سال قبل قانون اساسی نوشتیم و بعد آن را اصلاح و بالا و پایین کردیم، این قانون اساسی اشکالاتی دارد که به مرور زمان خود را نشان داده است.

  • امام معتقد بودند که این کشور جز با آراء عمومی به قدرت و قوت نخواهد رسید، آراء عمومی یعنی چه؟ یعنی مردمی که باور داریم. آقایان بازرگان، سحابی، صباغیان و... رأی آوردند، معلوم است که بین مردم پایگاه داشتند، اتفاقا امام به برخی رأی دادند اما رأی نیاوردند ولی امام ذره‌ای اعمال قدرت نکردند. این تعبیر شوخی نیست که امام به مردم به عنوان ولی نعمت معتقد بودند. مردم ولی نعمت هستند ولی ما همه را رد می‌کنیم! مردم ولی نعمت هستند ولی ما نمی‌گذاریم آنچه شما دل‌شان خواست انجام شود!
  • من رأی‌های امام را که دیدم مقداری تزلزل روحی پیدا کردم و خداوند این تزلزل روحی را درمان فرماید! شورای محترم نگهبان به چه حق شرعی، قانونی و اخلاقی و به چه فهم شرعی، من را که امام سه دوره به من رأی داد، رد صلاحیت کرد؟ من از خودم صحبت می‌کنم و با بقیه کار ندارم. امام سه دوره به من رأی داده است و در سه دوره، تفکرات مختلفی بر کشور حاکم بوده است. من تا به امروز بر اساس آنچه که معتقد بودم، ایستاده‌ام؛ تملق و چاپلوسی نکرده‌ام، بله قربان نگفته‌ام و روحیه من با این رفتارها سازگار نیست. امامی که سه دورۀ متوالی به من رأی داد و با اسم کوچک اسم من را نوشت «آقای هادی غفاری»، چگونه شورای نگهبان در دوره چهارم به عنوان «عدم التزام عملی به اسلام» من را رد صلاحیت می‌کند؟ یعنی این‌ها به امام و اراده ملت ایران معتقد نیستند.
  • این را بگویم که از قول من در تاریخ بماند، در همین دوره آخر، من کاندیدای مجلس شدم یکی از دوستانی که به لحاظ فکری نسبتاً با من نزدیک است و عضو شورای بررسی صلاحیت‌ها بود، به من گفت که صلاحیت شما را بر اساس نامۀ ساواک در سال ۵۴ رد کردند! در آن نامه آمده است که «آقای هادی غفاری آدمی است که به هیچ وجه کنار نمی‌آید، به هیچ وجه دست از اعتقادات خود برنمی‌دارد و در مخالفت با سلطنت قطعاً مصمم است به هر قیمت». بر اساس اینکه به قول خودشان آدم لجباز و یک دنده‌ای هستم، من را رد صلاحیت کردند. یعنی رد صلاحیت من بر اساس اسناد ساواک انجام شده است و مستند شورای محترم نگهبان این بوده است. من گفتم: «شما چه کار کردی؟» گفت: «من یک رأی داشتم و رأی بقیه بر اساس نامه ساواک بود.» نامه ساواک در رد بنده، مستند رد شورای نگهبان شد که در مغزم جا نمی‌گیرد! این حرف برای من به قدری سنگین بود که همان روز از خدا طلب مرگ کردم.
  • این‌ها به نامه ساواک استناد کردند، اما به ۱۶۰۰ صفحه بازجویی ساواک از من استناد نکردند که یک نفر از انقلابیون را لو ندادم، حتی کتک خوردم و شکنجه شدم؛ اما نام یک نفر از کسانی که با ما مرتبط بودند و حتی علیه شاه فعالیت مسلحانه انجام داده بودند را نیاوردم. الان که با شما مصاحبه می‌کنم، به دلیل ضربات متعدد کابل، پاهایم می‌سوزد و اخیراً از استراحت برخاسته‌ام.
  • من نمی‌خواهم دعوای سیاسی راه بیندازم اما مشکل ما ساختاری است. چهل و چند سال قبل قانون اساسی نوشتیم و بعد آن را اصلاح و بالا و پایین کردیم، این قانون اساسی اشکالاتی دارد که به مرور زمان خود را نشان داده است.
  • مثلا در مسأله نظارت، کلمه «استصواب» پس از فوت امام اضافه شده است. یعنی به افرادی که «ما» صلاح دانستیم مردم باید رأی دهند. «ما» کدام است؟! امام درباره این مسأله فتوای صریح و روشنی دارد.
  • بنابراین، مشکل کشور در این اصطلاحاتی است که حق رأی و حضور ملی مردم را به صورت «قانونی» سلب کرده است. یادتان باشد که هیچ قانونی وحی مُنزل نیست. فقهای ما حتی درباره قوانین الهی، اصل زمان، مکان و شرائط را اعمال می‌کنند. از مرحوم آیت الله صانعی شنیدم که ایشان در بیان فتوایی گفتند: «اگر سند و همه چیز روایتی درست باشد اما غیر عقلی است و با عقل تزاحم دارد، من آن را قبول نمی‌کنم و برخلاف آن نظر می‌دهم.»
  • عدالت محور اصلی است که امروزه متأسفانه خدشه‌دار شده است. چرا باید نیروهای اصیل کشور در خانه بنشینند و کشور از آن‌ها محروم باشد؟ بحث من اصلا نیست و من طلبه کوچکی هستم. بنابراین عدالت در جامعه باید محور باشد. اگر مصاحبه نبود دلم را باز می‌کردم که بگویم شورای محترم نگهبان در همه ادوار به شدت باندی و شخصی عمل کرده است؛ حتی دوره‌ای نزدیک بود آراء مجلس را ابطال کنند و اگر امام نبود و موضع نمی‌گرفت قصد داشتند انتخابات را باطل کنند، چرا؟ چون دل‌خواهان آقایان رأی نیاورده بودند!
  • امام(ره) به وفاق ملی معتقد بود و وفاق ملی جز با مراجعه به آراء مردم حاصل نمی‌شود؛ امام به آراء مردم ـ خوب، بد، زشت، زیبا، مومن، غیرمومن و... ـ بدون هیچ واسطه و فیلتری معتقد بود. این فیلترها کار را به اینجا رسانده است که امروز می‌بینیم، شخصیت‌های مبرّز و افراد عالی در خانه‌ها بنشینند و در تعیین خط ‌مشی نظام هیچ نقش نداشته باشند، و یک جمعی بتوانند مقدرات کشور را به سمتی که خودشان فکر می‌کنند، بکشانند. نمی‌گویم آدم‌های بدی هستند، آدم‌های خوب و محترم هستند من هم دوست‌شان دارم اما متأسفانه راه همین می‌شود که شده است.
  • (وقتی اسناد را دیدید که حضرت امام به شما رأی داده‌اند، چه حسی پیدا کردید؟) حس کینه نسبت به برخی نهادها در من به وجود آمد و تشدید شد! قبلا فکر می‌کردم برخی آقایان که درباره این نهادها سخنانی می‌گویند شاید تندروی می‌کنند، اما الان می‌فهمم که اصلاً تندروی نیست، واقعیت این است که آقایان به شدت باندی عمل می‌کنند.
  • من جایی به صراحت گفتم که اگر برخی افراد ویژگی‌های خاصی دارند، من دو سه ویژگی دارم که امیدوارم ‌این‌ها را به سلامت به محضر خدا ببرم. اول اینکه من هیچ‌گاه به بیگانه منسوب نبودم. بعد از انقلاب تا امروز یک مصاحبه با بی بی سی و رسانه‌های بیگانه از من سراغ ندارید؛ صدها بار زنگ زده‌اند اما من گفته‌ام: «تعارف ندارم، شما دشمن هستید و من جواب نمی‌دهم.» اگر در طول این سال‌ها یک مصاحبه از من با بی بی سی یا رسانه‌های بیگانه پیدا کردید، همه حرف‌هایم را پس می‌گیرم. هیچ‌گاه انگ جاسوسی و وابستگی به بیگانه به من نخورده است. مگر من به حرف بیگانه گوش می‌دهم؟ مگر عقل ندارم؟ کسی که در زندان‌های ستمشاهی زیر شلاق‌های شدید مقاومت کرده، چرا متهم می‌شود که حرف دشمن را می‌زند؟ دشمن کدام است؟ ما حرف دوست را می‌زنیم.
  • ( ما در برگه رأی های امام می بینیم که بر خلاف برخی تصورات، ایشان به شخصیت هایی همچون بازرگان و سحابی‌ها رأی داده است. از دیدگاه شما نشر این اسناد چه مقدار می‌تواند مفید باشد؟) من متأسفم این جمله را می‌گویم، اولاً امروز دیر شده است و باید این‌ها را بیست سال پیش منتشر می‌کردند. ثانیاً،چه اتفاقی افتاده که باورهای بسیاری از مردم ریخته است. امروز که بعضا در خیابان عمامه می‌پرانند را مقایسه کنید با گذشته که اگر یک آخوند به اتوبوس سوار می‌شد و جا نبود، ده نفر به احترام او بلند می‌شدند اما امروز به روحانی چپ چپ نگاه می‌کنند.
  • من اخیراً مطلبی خواندم و گریه‌ام گرفت. یک روحانی با فرزند هشت یا نه ساله‌اش می‌خواستند به بازار بروند و برای او وسائلی بخرند. فرزند به پدرش می‌گوید که اگر با لباس بیایی من نمی‌آیم! پدر می‌پرسد چرا؟ پاسخ می‌دهد «چون در خیابان به من چپ چپ نگاه می‌کنند.» این روحانی نوشته که برگشتم، گریه کردم که چرا به این جا رسیده‌ایم!
  • البته اسناد روشنگر است، در تاریخ می‌ماند و مفتضح می‌کند کسانی را که برخلاف نظر امام به گونه‌ای رفتار کردند که امروز، حرمت و حیثیت امام زیر سؤال رفته است.
  •  
منبع: جماران
دیدگاه