ملکیان: اگر حکومت برای ایدئولوژی حق وتو قائل شود راه گفتگو بسته است

مصطفی ملکیان استاد دانشگاه گفت: هر گفت‌وگویی که بخواهد صورت بگیرد یا باید براساس «عقلانیت» باشد یا «اخلاق» یا «قانون» و وقتی حکومت قائل است که ایدئولوژی و حتی سخنان خردستیزشان را هم باید بپذیریم، «ما» نمی‌توانیم با آن‌ها گفتگو کنیم. من می‌گفتم، چون آن‌ها برای ایدئولوژی، حق وتو قائل هستند نسبت به عقلانیت، راه گفتگو بین ما بسته است وگرنه اگر خودِ ایدئولوژی، محل بحث قرار بگیرد با عقلانیت می‌شود نشان داد که آن ایدئولوژی خطاست.

به گزارش جهان مانا ، مصطفی ملکیان در گفتگو با احمد زیدآبادی درباره حقیقت و مصلحت و اخلاق در سیاست تاکید کرد امکان گفتگو با کسانی که «قانون»، «اخلاق» و «عقلانیت» را زیر پا می‌گذارند؛ وجود ندارد. ملکیان می‌گوید، اگر این سه را به‌عنوان زمینه مشترک بپذیرند، حاضر است با هر کسی گفتگو کند.

اهم اظهارات وی بدین شرح است:

  • اگر مصلحت، مصلحت برای عموم باشد که بشود از آن تعبیر به «منافع ملی» کرد یا مصلحت برای جهانیان باشد که بشود از آن به «مسائل بشری» تعبیر کرد بله. من گفتم که در سیاست باید نتیجه‌گرا باشیم.
  • اصول اخلاق را قربانی هیچ‌چیز نباید کرد. من بار‌ها گفتم؛ منابع هنجارگذار اجتماعی شش مورد است و آنکه بر همه‌شان باید غلبه کند و در هنگام تعارض با بقیه، باید جانب آن را نگه داشت، «اخلاق» است. در تعارض اخلاق با «حقوق»، «آداب‌و‌رسوم و عرف‌و‌عادات اجتماعی»، «مناسک و شعائر دینی»، «مصلحت‌اندیشی» و «زیبایی‌شناسی»، همه‌جا باید غالب و حاکم بر آن‌ها باشد.
  • اول صحبت‌هایم گفتم که اولین وظیفه اخلاقی هرکس، تبعیت از قانون است؛ به‌خاطر اینکه فرض کردیم قانون به مصالح عمومی می‌پردازد، بنابراین اولین وظیفه اخلاقی من این است که از قانون تبعیت کنم. اینجا هم فرض بر این است که یک حکومت «عادل»، مصلحت را در این می‌بیند که نگوید انبار‌های گندم و جو خالی است. این فرد سیاستمدار یا رئیس‌جمهور دو وظیفه اخلاقی داشته که یکی از آن‌ها که اهمیت کمتری داشته را فدا کرده است. این فرد، اخلاق را زیر پا نگذاشته است.
  • من اصلا موافق این حرف افلاطون نیستم که می‌گفت «دروغ‌گویی فقط برای دولت‌ها مجاز است و در انحصار آن‌ها هم باید باشد». من هم ممکن است روزی در حیطه رابطه خانوادگی‌ام دروغ بگویم. البته این را در نظر بگیرید که «مصلحت من»، مهم نیست! مصلحت «نوع» مهم است. همان مثالی که کانت می‌زد و مثالش را هم از سقراط گرفته بود که اگر دروغی باعث نجات یک مظلومی از کشته شدن می‌شود یا اگر یک راستی موجب کشته شدن یک مظلومی می‌شود، البته باید جانب آن دروغ را گرفت.
  • من می‌گویم گفتگو باید یک زمینه مشترک داشته باشد. این زمینه مشترک یا باید «قانون» باشد یا باید «اخلاق» باشد یا «عقلانیت». اگر گفتید ولایت فقیه فوق‌قانون است، راه قانونی را بسته‌اید؛ اگر گفتید حفظ نظام اوجب واجبات است، راه اخلاق را بسته‌اید؛ اگر گفتید حفظ قدرت به هر قیمتی، آیا می‌پذیرند که راجع به خودِ این سه‌تا با هم بحث کنیم؟ اگر می‌پذیرند، بنده اولین کسی هستم که حاضرم گفتگو کنم.
دیدگاه