زندگی تلخ زنی که با شوهرخواهرش ازدواج کرد
زن جوان گفت: شوهرخواهرم درحالی که ۳فرزند داشت، مدام خواهرم را اذیت می کرد و او را کتک می زد تا جایی که حتی یک بار دست او را شکست؛ ولی خواهرم همه چیز را از ما پنهان می کرد تا این که یک روز حادثه وحشتناکی رخ داد.

به گزارش جهان مانا، زن۱۷ ساله ای که کودک یک ساله اش را در آغوش می فشرد، با بیان این ماجرا به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت: دریک خانواده ۱۰نفره متولد شدم .پدرم کارگرساده ساختمانی بود و به زحمت مخارج زندگی را تامین می کرد. به همین دلیل هم هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند تا مقطع دیپلم ادامه تحصیل بدهند. من هم که در این شرایط درس می خواندم، بالاخره درکلاس هفتم ترک تحصیل کردم و به امورخانه داری مشغول شدم. اما همواره نگران خواهرم بودم چرا که شوهرش دستبزن داشت و مدام او را اذیت می کرد ولی خواهرم هربار که با چشمانی کبود و صورتی زخمی به خانه پدرم می آمد، ادعا می کرد مثلا صورتش به لبه کابینت یا اُپن آشپزخانه خورده است و این گونه اختلافات و درگیری ها با شوهرش را کتمان می کرد.
روزگار به همین ترتیب سپری می شد تا این که ۴سال قبل یک حادثه تکان دهنده زندگی ما را زیر و رو کرد. آن روز خواهرم در حالی که ۳فرزند خردسال داشت، پس از یک مشاجره و کتک کاری با شوهرش،تصمیم گرفته بود به خانه ما بیاید، چرا که «احسان» او را از خانه بیرون انداخته بود؛ ولی در بین راه ،خواهرم با یک خودروی سواری تصادف کرد و در دم جان سپرد. از آن روز به بعد «احسان» خیلی ابراز ندامت می کرد و از این که با همسرش بدرفتاری کرده بود، بسیار عذاب می کشید و وجدانش ناراحت بود. از سوی دیگر اطرافیانمان اصرار می کردند برای آن که فرزندان خواهرم زیردست نامادری قرارنگیرند، من با احسان ازدواج کنم! من هم که دچار نوعی دلسوزی عاطفی شده بودم، بالاخره پذیرفتم و با آن که ۱۴ سال بیشتر نداشتم، با «احسان» که آن زمان ۳۲ ساله بود، ازدواج کردم.
اوایل زندگی، شوهرم به خاطر همین عذاب وجدان سعی می کرد با من مهربان باشد ولی بعد از آن که دخترم به دنیا آمد ورق برگشت و او دوباره رفتارهای زشت و شرم آور خود را شروع کرد تا حدی که پس از مشاجره با من حساب بانکی اش را خالی می کرد و من حتی برای تهیه شیرخشک و پوشک بچه دچار مشکل می شدم. با وجود این فقط به خاطر دخترم و فرزندان خردسال خواهرم با همه تلخکامی ها می ساختم ولی اکنون دیگر تحمل این رفتارهای حقارت آمیز را ندارم و می خواهم از او جدا شوم. ای کاش ...
با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ ابراهیم عربخانی(رئیس کلانتری گلشهرمشهد) اقدامات مشاوره ای و روانشناختی با دعوت از احسان در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد تا از طلاق این زوج جلوگیری شود.