بررسی راهبرد جریان حاکم در آستانه دومین سالگرد روی کار آمدن دولت سیزدهم

خالص سازی روی دور تند!

شاید اینطور به نظر برسد که خالص‌سازی واژه و روندی است که طی ۴ ماه اخیر و پس از ارسال نامه علی لاریجانی در پاسخ به گزارش خبرگزاری تسنیم در ادبیات سیاسی ایران رواج پیدا کرده است، اما نگاهی به تاریخ نشان می‌دهد که این عبارت طی دو سال اخیر ابتدا توسط حامیان سیدابراهیم رئیسی به کار برده شده و آن‌ها بودند که اعتراف به خالص‌سازی کرده‌اند و پس از آن توسط اصول‌گرایان مطرحی مانند محمدرضا باهنر و علی لاریجانی مورد نقد قرار گرفته است.

آنچه از سال ۹۸ تا به امروز در کشور گذشته، نشان می‌دهد که خالص‌سازی و تصفیه طی دو فاز در حال انجام است؛ مرحله اول این پروسه که از سال ۹۸ آغاز شده و به نظر می‌رسد همچنان ادامه خواهد داشت، در عرصه مناصب کلان در قوه‌های مقننه و مجریه صورت گرفته، اما فاز دوم که در حال انجام است، مربوط به رده‌های پایین‌تر دولت و مدیران سطح میانی می‌شود؛ چنانچه تقریباً ۲ ماه بعد از اینکه وزیر کشور از صدور دستور برای جابه‌جایی مدیران دولت قبل خبر داده بود، در هفته اخیر محمدحسین طاهری‌آکردی، دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر از روند در حال انجام تصفیه انقلاب و الزام حضور نیرو‌های مخلص در میدان سخن گفت و وزیر ارشاد هم از حضور جوانان حزب‌اللهی در این وزارت‌خانه خبر داد.

البته نباید فراموش کرد که این اولین بار نیست که چنین سیاستی مورد استفاده قرار گرفته است، پیش از این هم اصول‌گرایان سابقه چنین رفتاری را داشته‌اند. در زمان محمود احمدی‌نژاد هم روندی تقریباً مشابه همین اتفاق صورت گرفته بود. ابتدا شاهد ردصلاحیت گسترده در جریان انتخابات مجلس هفتم بودیم و سپس با حضور احمدی‌نژاد، بسیاری از مدیران رده‌میانی که در دولت اکبر هاشمی‌رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی فعالیت داشتند، صندلی خود را ترک کردند، اما این‌بار با خالص‌سازی جدید و مدل ۱۴۰۰ روبه‌رو هستیم.

فاز اول خالص‌سازی

آغاز رسمی اولین مرحله از خالص‌سازی مدل ۱۴۰۰ را می‌توان از زمستان ۹۸ و در جریان بررسی صلاحیت نامزد‌های انتخابات مجلس یازدهم دانست؛ جایی که با ردصلاحیت‌ها شرایطی مشابه انتخابات مجلس هفتم رقم زده شد و به‌دنبال این موضوع، رکورد پایین‌ترین مشارکت در انتخابات‌های مجلس در تاریخ جمهوری اسلامی که پیش از این در اختیار مجلس هفتم بود، شکسته شد. در مجلس هفتم مشارکت ۲۱/۵۱ درصد بود، اما در دوره ذکرشده مشارکت ۵۷/۴۲ به‌عنوان ضعیف‌ترین مشارکت تاریخ انتخابات‌های مجلس به ثبت رسید که از دل این مشارکت، مجلس انقلابی تشکیل شد. این روند در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۴۰۰ هم ادامه پیدا کرد و بسیاری از چهره‌ها که شاخص‌ترین آن‌ها علی لاریجانی بود، ردصلاحیت شدند.

پس از اعلام اسامی نامزد‌های احراز صلاحیت‌شده انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰، اولین اعلام رسمی برای خالص‌سازی صورت گرفت. ماجرا از این قرار بود که سیدحسن خمینی ۵ خرداد آن سال در جمع شماری از اعضای ستاد مرکزی بزرگداشت امام خمینی (ره) در مقام اعتراض به عملکرد شورای نگهبان در ماجرای بررسی صلاحیت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری اظهارنظری را به این صورت انجام داد: «من اگر جای آن‌ها (نامزد‌های تایید صلاحیت‌شده انتخابات ۱۴۰۰) بودم، انصراف می‌دادم چراکه دولت برآمده از این انتخابات توان حل هیچ مشکلی را ندارد». سه روز پس از این اظهارنظر، مهدی طائب، فرمانده قرارگاه عمار فردی بود که در واکنش به سیدحسن خمینی برای اولین بار از خالص‌سازی مدل ۱۴۰۰ سخن گفت. او در ویدئویی کوتاه این پاسخ را به حسن خمینی داد: «شنیده‌ام آن نوه امام گفته اگر من جای این‌ها بودم استعفا می‌دادم؛ حالا آدم متوجه می‌شود که مقام معظم رهبری به او گفت که به صلاح شما نیست کاندیدای انتخابات شوید. به مرحله خالص‌سازی از انقلاب رسیده‌ایم و یقیناً هم پیروز خواهیم شد. (فایل تصویری منتشرشده در دیده‎بان ایران)».

نکته جالب توجه دیگر این است که در همان مقطع انتخابات ریاست‌جمهوری و پیش از معرفی کابینه، برخی چهره‌های اصول‌گرا حامی سیدابراهیم رئیسی (مانند غلامرضا مصباحی‌مقدم، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و حسین ابراهیمی، عضو جامعه روحانیت مبارز) تاکید داشتند که رئیسی در دولت سیزدهم دولتی فراجناحی تشکیل خواهد داد، اما به فاصله چند روز پس از این اظهارنظرها، خبرگزاری فارس یکی از رسانه‌های اصلی حامی ابراهیم رئیسی ترجمه دقیقی از دولت فراجناحی ارائه کرد تا مشخص شود همان خالص‌سازی که مهدی طائب درباره آن حرف زده بود، در حال انجام است. در بخشی از گزارش فارس در تعریف دولت فراجناحی اینگونه آمده بود: «دولت فراجناحی نه دولتی برآمده از جریانات سیاسی و احزاب اصولگرا و اصلاح‌طلب، بلکه دولتی است متشکل از جوانان متخصص و مدیران سابق و یا فعلی در بدنه دستگاه‌ها که کارآمدی، دلسوزی، فسادستیزی، ساده‌زیستی و تعهدشان به انقلاب و آرمان‌های مردم به اثبات رسیده باشد. چنین دولتی می‌تواند مفهوم دولت جوان حزب‌اللهی را معنا بخشد.» به‌عبارتی فراجناحی بودن دولت رئیسی، به حزب‌اللهی بودن این دولت (به‌معنای خاص) تعبیر شد.

به‌روزرسانی فاز اول

در سال‌های پس از تشکیل دولت سیزدهم و درحالی‌که به نظر می‌رسید فاز اول پروژه خالص‌سازی با موفقیت انجام شده و هر دو قوه با موفقیت در اختیار جریان خالص‌ساز قرار گرفته‌اند، چهره‌های شاخص اصول‌گرا اخطار‌هایی جدی درباره روند صورت‌گرفته و احتمال ادامه این روند مطرح کردند که نشان می‌داد موج خالص‌سازی در ارکان قدرت به احتمال زیاد از سوی جریان مدافع این سیاست ادامه خواهد داشت. محمدرضا باهنر از جمله این افراد بود که اخطاری جدی را درباره روند انجام‌شده و ادامه این سیاست مطرح کرد. او ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ در برنامه «حضور» اینگونه اظهارنظر کرده بود: «عده‌ای به اسم خالص کردن کشور، معاندپروری می‌کنند. یعنی می‌گویند هرکسی که جان‌فدا نیست، دیگر باید از رویش عبور کرد! موافق را هم بی‌تفاوت می‌کنند؛ بی‌تفاوت را مخالف می‌کنند و مخالف را حتی بعضی وقت‌ها به معاند تبدیل می‌کنند.»

به‌رغم اینکه چهره‌هایی مانند باهنر در بهمن سال گذشته اخطار روند خالص‌سازی را مطرح کرده بودند، این عنوان در مقطعی که نایب‌رئیس اسبق مجلس اخطار داده بود، چندان مورد توجه قرار نگرفت تا اینکه اردیبهشت سال جاری، خبرگزاری تسنیم یکی دیگر از رسانه‌های حامی ابراهیم رئیسی و مجلس یازدهم با انتشار خبری در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ که عنوان اختصاصی در آن درجه شده بود، مدعی شد: «علی لاریجانی، رئیس سابق مجلس ازجمله افرادی است که خود را برای رقابت‌های انتخاباتی آماده کرده و قرار است با ارائه لیستی در این انتخابات شرکت کند.» ساعتی پس از انتشار این گزارش، دفتر علی لاریجانی به موضوع واکنش نشان داد و نامه‌ای را منتشر کرد که باعث شد واژه «خالص‌سازی» در افکار عمومی به صورت جدی شنیده شود. در بخشی از نامه دفتر لاریجانی اینگونه قید شده بود: «نه بحثی درباره حرکت انتخاباتی در میان است و نه ارائه لیست سراسری و نه رایزنی با دیگران صورت پذیرفته؛ لذا بدین‌وسیله از جریان خالص‌سازی رفع نگرانی می‌شود و بعید است به این روش‌های برادران بتوان رقابت تصنعی ایجاد کرد. ملک را چاره‌ای دیگر نیاز است.»

۵ روز بعد از انتشار نامه علی لاریجانی و بیان عبارت «خالص‌سازی» از سوی رئیس مجلس دهم، شورای نگهبان به این موضوع واکنش نشان داد. هادی طحان‌نظیف، سخنگوی این نهاد ۲۳ اردیبهشت موضوع مطرح‌شده توسط لاریجانی را در لفافه رد کرد و در واکنش به آن گفت: «مفهوم چنین تعابیری برای ما روشن نیست. ضمن اینکه تاریخ جمهوری اسلامی گواه بر این است که شورای نگهبان هیچ‌گاه جناحی برخورد نکرده است.» هرچند شورای نگهبان ادعای رئیس سابق قوه مقننه را رد کرد، اما چند هفته بعد اظهارنظر جدیدی صورت گرفت که نشان می‌داد آنچه باهنر و لاریجانی درباره آن اخطار داده‌اند، می‌تواند درست باشد و به‌عبارتی جریانی در راه خواهد بود که فیلترینگ خالص‌سازی را تنگ‌تر از قبل خواهد کرد و این جریان با بروزرسانی علاوه بر حذف‌شدگان سابق، گریبان عده دیگری را هم خواهد گرفت که شاید برخی از آن‌ها در انتخابات مجلس یازدهم مشمول این قاعده نبوده و محبوب خالص‌سازان به شمار می‌رفتند.

غلامعلی حدادعادل، رئیس شورای ائتلاف نیرو‌های انقلاب اسلامی که نقشی مهمی در بستن لیست اصول‌گرایان در جریان انتخابات مجلس یازدهم برعهده داشت، در سفر ۲۲ تیر سال جاری به استان سمنان در جریان سخنرانی خود در «اختتامیه اولین سلسله‌نشست‌های ایمان و امید ویژه جوانان شورای ائتلاف نیرو‌های انقلاب اسلامی» که در شهمیرزاد برگزار شد، اظهارنظری کرد که می‌توان آن را تایید حرف‌های لاریجانی و باهنر تلقی کرد. او در این سخنرانی گفت: «مجلس یازدهم انقلابی است و ما می‌خواهیم مجلس دوازدهم انقلابی‌تر باشد؛ برای تحقق این امر باید افراد باانگیزه، باایمان، باتجربه، خردمند و اهل تفکر برای شرکت در مجلس شورای اسلامی انتخاب شوند.»

فاز دوم خالص‌سازی

۱۵ ماه پس از موفق بودن مرحله اول از فاز یک خالص‌سازی که با کسب اکثریت مطلق کرسی‌های مجلس یازدهم و به‌دست آوردن سکان ریاست دولت توسط ابراهیم رئیسی همراه بود، اظهارنظر‌هایی صورت گرفت که نشان می‌داد احتمالاً آنچه در مجلس و دولت رخ داده و نیرو‌ها یکدست شده‌اند، فراتر رفته و زیرمجموعه‌ها، بدنه دستگاه‌ها و مدیران میانی را هم شامل خواهد شد. اظهاراتی که با نگاه به برخی سیاست‌ها مانند کنار گذاشته شدن برخی از اساتید علوم انسانی از دانشگاه‌ها (مانند تقی آزادارمکی و صادق زیباکلام) نشان از آغاز فاز دوم خالص‌سازی و تصفیه دارد.

یکی از اولین افرادی که رسماً از خالص‌سازی درونی در عصر ۱۴۰۰ سخن گفت، سیدمحمدرضا میرتاج‌الدینی، رئیس فراکسیون راهبردی مجلس یازدهم و معاون محمود احمدی‌نژاد در دولت‌های نهم و دهم است. او ۸ مهر ۱۴۰۱ و در روز‌های اعتراضات سراسری، در مصاحبه‌ای که با خبرگزاری فارس داشت، اینگونه اظهارنظر کرده بود: «پس از گذشت این دوره و تثبیت فضای عمومی جامعه، این موضوع را از طریق مجلس از دستگاه‌ها و نهادهایی، چون صداوسیما پیگیری خواهیم کرد که یک‌بار دیگر یک پاکسازی انقلابی در این مملکت انجام شود.» چند روز بعد از اظهارنظر میرتاج‌الدینی، یکی از افراد حاضر در دولت با بیان عباراتی موضع او را تکمیل کرد. سردار احمد محمدی‌زاده، استاندار بوشهر ۲۶ مهر ۱۴۰۱ در نشست ائمه جماعات با استاندار و فرمانداران این استان گفته بود: «انقلاب به یک پاکسازی ضدانقلاب از بدنه اداری، اجرایی و حاکمیتی کشور نیاز دارد و دلیلی ندارد که معلم، استاد و کارمند ضدانقلاب در مدارس، دانشگاه‌ها و اداره‌های ما فعالیت کند.»

این موضوع پس از مهرماه ۱۴۰۱ بازتابی نداشت تا اینکه سال ۱۴۰۲ باز هم به آن اشاره شد. ۲۶ اردیبهشت سال جاری، احمد وحیدی، وزیر کشور دولت سیزدهم در گفت‌وگویی که با خبرگزاری مهر انجام داد، اینگونه اظهارنظر کرده بود: «به‌رغم روی کار آمدن دولت سیزدهم در برخی از بخش‌های کشور، در کاهش استفاده از مدیران و مسئولین میانی دولت قبل و نیز تغییرات و جابه‌جایی‌های صورت‌گرفته، سرعت‌مان کند است و متأسفانه استقرار مسئولین دولت سیزدهم در برخی نقاط با سرعت خوبی پیش نرفته است. به دستگاه‌های ملی و استانی تأکید شده است که در خصوص کاهش به‌کارگیری مدیران میانی به‌جا مانده از دولت قبلی تلاش بیشتری صورت بگیرد.» دو ماه بعد از مصاحبه‌ای که وحیدی انجام داده بود، محمدباقر محمدی‌لائینی، نماینده، ولی فقیه در استان مازندران، ۲۷ تیر در همایش ائمه‌جمعه و جماعات محلات مازندران گفت: «ساختار اداری ناکارآمدی داریم که در این زمینه نیاز به انقلاب اداری داریم.»

چند روز بعد و طی روز‌های اخیر، دو اظهارنظر دیگر مشابه با آنچه پیش از این توسط میرتاج‌الدینی، محمدی‌زاده، وحیدی و محمدی‌لائینی بیان شده بود، صورت گرفت که می‌توان آن‌ها را نشانه‌هایی از خالص‌سازی صورت‌گرفته و در حال انجام در بدنه دولت دانست. ابتدا اظهارنظری از سوی یکی دیگر از وزرای دولت سیزدهم منتشر شد که حاشیه‌های زیادی را به همراه داشت. محمدمهدی اسماعیلی، که از ابتدای کار دولت بر صندلی وزارت ارشاد تکیه زده است، ۵ مرداد در مراسم پایانی طرح ولایت که در حرم مطهر امام‌رضا (ع) برگزار شد، گفت: «بدنه نیروی انسانی این وزارتخانه با یک کار سخت و پرمانع در آستانه یک تحول جدی قرار گرفته است و ۴۰۰ نیروی جوان حزب‌اللهی بعد از ۲ سال کار جدی تا پایان تابستان وارد این وزارتخانه می‌شوند تا تغییر در بدنه به وجود آید.»

بعد از اینکه بیان ورود ۴۰۰ نیروی حزب‌اللهی با واکنش‌های گسترده‌ای روبه‌رو شد، وزارت ارشاد ۷ مرداد با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد این اظهارنظر جعلی است و منظور وزیر از بیان واژه «حزب‌اللهی» همه جوانان بوده و این نیرو‌ها طی فرایند آزمون رسمی و طرح جذب نخبگان وارد بدنه وزارت‌خانه خواهند شد. نکته جالب‌تر این است که در همان روز که وزارت ارشاد سعی کرده بود تعبیری از حرف اسماعیلی ارائه کند، این وزیر دولت سیزدهم طی سخنرانی دیگری در آیین پایانی «طرح ولایت» اظهارات قبلی‌اش را تایید کرده و جمله‌ای گفت که نشان می‌دهد جابه‌جایی‌های گسترده در بدنه دولت در حال انجام است. او در بخشی از اظهاراتش گفته بود: «در مورد نمایش فیلم‌ها، همه اعضای شورای نمایش را تغییر دادم و ۹ فرد حزب‌اللهی در شورای صدور نمایش حضور دارند.»

در همین فاصله، محمدحسین طاهری‌آکردی، دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور در جلسه شورای اداری مازندران جمله‌ای را بیان کرد که نشان از جدی بودن پروژه داشت. او در این جلسه گفته بود: «امروز که در حال گذار از تحریم‌ها، مقابله با تهاجم فرهنگی دشمنان و... هستیم، به تعبیری انقلاب درحال تصفیه شدن است؛ برای پیروزی نهایی نیازمند حضور نیرو‌های مخلص در میدان هستیم.»

پروژه ادامه دارد

همانطور که در گزارش مورد اشاره قرار گرفت، خالص‌سازی مدل ۱۴۰۰ در دو فاز در حال انجام است. فاز اول این جریان که از سال ۹۸ آغاز شده، مربوط به قوه‌های مجریه و مقننه بود که به نظر می‌رسید با موفقیت صورت گرفت و خالص‌سازان به هدف خود رسیده‌اند، اما اخطار محمدرضا باهنر، واکنش علی لاریجانی و اظهارنظر غلامعلی حدادعادل نشان داد این پروژه سیاسی- ایدئولوژیک هنوز به نتیجه مطلوب نرسیده است و مجلس دوازدهم صحنه جدیدی از خالص‌سازی خواهد بود. در فاز دوم این پروژه هم قرار است مدیران رده میانی تغییر کرده و افرادی در صندلی مدیریت قرار بگیرند که کاملاً هم‌نظر و همسو با جریان خالص‌ساز باشند.

این جریان مشابه دوران محمود احمدی‌نژاد فعالیت خود را آغاز کرده‎است. اگر بگوییم در آن زمان تلاش‌ها به دنبال حذف اصلاح‌طلبان و تصفیه این نیرو‌ها بود، اما این‌بار علاوه بر اصلاح‌طلبان، روند تصفیه و خالص‌سازی گریبان اصول‌گرایان منتقد این جریان را هم گرفته‎است و دایره تنوع نظر‌ها و جریان‌های سیاسی در حکومت قرار است روزبه‌روز تنگ‌تر شده و غیرخودی‎ها از سوی یک نگاه حداقلی حذف شوند. به‌عبارتی اگر خالص‌سازی در سال ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ چهره‌های مطرحی مانند علی لاریجانی و طیف هم‌سو با آن که در زمره اصولگرایان استخوان‌دار و ریشه‌دار محسوب می‌شدند را در بر می‌گرفت، اما احتمالاً در آینده، این طیف حتی همان‌هایی که پیشتر لیست‌های انتخاباتی این جریان با اتحاد آن‌ها شکل می‌گرفت را به حاشیه برانند و در عمل، مجلس و دولتِ خودی‌ها را برپا کنند؛ مجلس و دولتی که گام بلندی فراتر از یکدست‌سازی جریانی را به همراه خواهد داشت؛ اتفاقی که با خروج این چهره‌ها دایره خالص‌سازان رخ می‌دهد و این دایره را تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌کند و در نهایت همین تضاد‌های اندک و تنوع آرا را هم از بین خواهد برد. اگر چنین خواستی محقق نشود همان جمهوری شکسته و بسته و بی‌رمق کشور، هم نفس‌اش به شماره می‌افتد و هم کورسوی امید فعلی برای احیای آن خاموش خواهد شد.

نگاه تحلیلگر

صادق زیبا کلام استاد علوم سیاسی دانشگاه: تجربه شکست‌خورده را تکرار می‌کنند

روند خالص‌سازی که از سال ۹۸ آغاز شده است، همچنان در حال اجراست و حالا به مدیران سطح میانی رسیده است. صادق زیباکلام، تحلیل‌گر سیاسی و عضو بازنشسته هیئت‌علمی دانشگاه تهران در گفتگو با خبرنگار هم‌میهن معتقد است، روندی که دولت ابراهیم رئیسی طی می‌کند، همان تجربه شکست‌خورده دولت احمدی‌نژاد است و باز هم با شکست همراه خواهد بود.

‌طی روز‌های اخیر مباحثی مطرح شده که به‌نوعی تایید تلاش‌هایی است که در دولت برای خالص‌سازی در حال انجام است. این موضوع را چگونه ارزیابی می‌کنید و چرا چنین تصمیم‌هایی برای حذف برخی نیرو‌ها گرفته می‌شود؟

مباحثی که طی روز‌های اخیر به نقل از برخی مقامات و مسئولان دولت فعلی بیان شده است و شاهد هستیم که از تصفیه شدن انقلاب و حضور نیرو‌های حزب‌اللهی در بدنه دولت سخن گفته‌اند، موضوع جدیدی در تاریخ انقلاب به شمار نمی‌رود که بگوییم برای اولین بار دولت آقای رئیسی دست به این کار زده است و پیش از این سابقه نداشته است. طی ۴۴ سال اخیر، این برای سومین بار در تاریخ انقلاب است که چنین تصمیماتی گرفته می‌شود، به عبارتی این روند از فردای ۲۲ بهمن آغاز شده و تا امروز در سه مرحله انجام شده است.

در ابتدای انقلاب، این‌گونه عنوان شد که افراد مکتبی باید عهده‌دار مسئولیت باشند و به همین علت در آن مقطع دیدیم که بسیاری از متخصص‌ها از کار کنار گذاشته شدند و همان موضوع ضربه به منافع ملی کشور وارد کرد. دومین مقطع که چنین تصمیمی تکرار شد، در دولت آقای احمدی‌نژاد بود که گفتند افرادی باید در مسند کار قرار بگیرند که دارای روحیه جهادی باشند و در نتیجه افرادی طی ۴ سال ابتدایی دولت از کار کنار گذاشته شدند که تحصیل‌کرده، باتجربه و صاحب اندیشه بودند، اما صرفاً به علت اینکه در دولت آقایان هاشمی‌رفسنجانی و خاتمی مسئولیت داشتند، از بدنه دولت خارج شدند و حالا برای سومین بار ما در تاریخ جمهوری اسلامی این بار در دولت آقای رئیسی شاهد چنین رفتار‌هایی هستیم.

‌اساس این تغییرات چه چیزی است و اصولاً بر چه مبنایی این تغییرات صورت می‌گیرد؟

اساساً در چنین تصمیم‌هایی این مهم نیست که فرد چه تخصص و تحصیلاتی دارد، فقط نکته مورد توجه این است که فردی که جایگزین می‌شود مطیع خوبی باشد و هر چه بگویند انجام دهد. این افراد علاوه بر مطیع بودن، هنرشان این است که خوب شعار می‌دهند و همچنین بلند فریاد می‌زنند.

‌چنین تصمیم‌هایی در نهایت به کجا منتهی خواهد شد و چه پیامد‌هایی دارد؟

در کنار این موضوع و این خالص‌سازی و تصفیه‌کردن‌ها، مشکل اساسی کشور چیز دیگری است که باید به آن هم توجه کرد. اما پاسخ به اینکه این خالص‌سازی به کجا خواهد انجامید، چندان سخت نیست. همچنان که ما هنوز هم بهای مصیبت ۴ سال اول دولت احمدی‌نژاد را می‌پردازیم. با این روند خالص‌سازی ۵ الی ۶ سال آینده فاجعه به بار خواهد آمد. در واقع اینگونه می‌توان گفت که ما در دولت آقای رئیسی شاهد تکرار تجربه شکست‌خورده و ضدملی دولت احمدی‌نژاد هستیم. اینگونه که یکسری افراد تندرو به اسم انقلاب و بدون فکر و بدون در نظر گرفتن مصالح ملی وارد دولت خواهند شد و در سال‌های آینده آسیب آن را در کشور شاهد خواهیم بود.

‌اشاره کردید که مشکل اساسی کشور چیز دیگری است. این مشکل چیست؟

مشکل اساسی و بنیادی کشور در پاسخگو نبودن است. در نظام جمهوری اسلامی بدبختی بزرگ این است که پاسخگویی وجود ندارد. این عدم پاسخگویی بلایی بدتر از مسائل اقتصادی، تحریم، بی‌آبی و آلودگی هوا و ... است و در واقع آنچه مانند موریانه نظام جمهوری اسلامی را می‌جود، پاسخگو نبودن است. در دانشگاه آمدند اساتید را با یک تلفن ممنوع‌التدریس کردند و کسی پاسخگوی این موضوع نیست که برای مثال چرا مثلاً صادق زیبا کلام که هم رئیس دانشکده و هم دانشجو‌ها او را می‌خواهند، باید کنار گذاشته شود. مشابه همین وضعیت در صداوسیما هم رخ داده و اخیراً هم وزیر ارشاد اعلام کرده که ۹ نفر را خارج کرده‌اند و جای آن‌ها را به ۹ جوان حزب‌اللهی داده‌اند. این پاسخگو نبودن مصیبت بزرگی است. اینطور می‌گویند که سیستم هر کاری را انجام داد درست، خیر و براساس مصلحت کشور است و هر کاری را هم که انجام نداد بر همین اساس و قاعده است. فقط کافی است شما عنوان و ویژگی‌هایی که از یک انقلابی قبول دارند را دارا باشید، بعد از آن هر کاری خواستید انجام دهید.

یک مثال ساده بزنم، نخست‌وزیر سابق انگلیس در یک مهمانی شرکت می‌کند که طبق ضوابط وزارت بهداشت نباید این مهمانی برگزار می‌شد و در نتیجه ایشان از نخست‌وزیری و حزب کنار گذاشته شد و یا دونالد ترامپ که رئیس‌جمهور آمریکا بود الان باید به دستگاه قضایی در این کشور پاسخگو باشد که این اسناد و مدارکی که خارج کرده، با کدام مجوز بوده است. یا همین اخیراً آقای رابرت مالی قرار است پاسخگو باشد، اما در ایران مشکل پاسخگویی همچنان وجود دارد و کسی پاسخگو نیست.

 

دیدگاه